تسلیم او



بنام آنکه هستی شیدای اوست دلتنگ سحرم بدون هیچ پیرایه ای دلتنگم کاش می شد باهاش صحبت کنم. خیلی خسته ام ازین دنیایی که بیرحمانه تلخی شکستو بهم چشوند و هیچکسم نه درک کرد و نه دلداری داد یک انسان چقدر باید یه زخمو روی سینه نگه داره!؟ دلتنگم
بنام آنکه هستی شیدای اوست همچنان سیاهپوش بابامم گاه به گاه اشکم سرازیر میشه دست خودم نیست نمی تونم از فکرش بیرون بیام دیروز خواب عجیبی دیدم خواب دیدم شمشیر امام علی و کوروش رو بهم دادند شمشیر کوروش خیلی پهن بود تو دستم بسختی جا می شد نمی تونستم خوب باهاش دستمو بچرخونم و حرکت بدم اما شمشیر حضرت علی نه شمشیر حضرت علی ساده بود اما شمشیر کوروش کبیر روش مهرو نقشی داشت که خوب نگاه نکردم برای جنگی یا دعوایی بود اما رخ نداد
بنام آنکه هستی شیدای اوست اولین خوابی که از پدرم دیدم تازه دفنش کرده بودیم یعنی بعد دو روز دفنش کردم به گمونم شب اولی که دفنش کرده بودیم بود یا شب دوم بود خواب دیدم تو همون خیابونی که برام پر از نوستالوژی عاشقیمه سحر بدو بدو اومد جلوم و با خنده گفت بابات داره گریه می کنه و می گه آبتین چرا اینجوری میکنه از کارهای تو گریه می کنه خنده ی شیطنت آمیزشو ادامه داد و یه دری رو رفت توش و بست ازینکه دیدم از مرگ بابام خوشحاله خیلی خیلی ناراحت شدم یکی غریبه گفت بابات
. بنام آنکه هستی شیدای اوست دلتنگ بابامم. گاه به گاه خدا رو صدا می زنم و از خدا می پرسم حالش چطوره؟ میگم خدایا فقط اون پیش تو نیست ما هم پیش توییم اما من راه ارتباطیم با بابام قطع شده دلتنگم. هی فکر می کنم راهی هست بتونم با بابام ارتباط برقرار کنم؟ با خدا که حرف میزنم خدا رو قشنگ می بینم حسش می کنم اینکه حرفمو گوش می ده قشنگ احساس می کنم و دلم آروم میشه شعری سرودم و دادم روی سنگ قبر بابام نوشتند شعرم این بود: سینه ات دریایی و دنیا برایت چون قفس طبع تو چون

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

شهر ریوند Pietro بچه های فرهنگی محمدآباد ابوزیدآباد ممبران تصفیه آب صنعتی MRGilani پوگبا موزیک مرجع دانشگاهی کشور آپشن خودرو | دنیای آپشن